آشنایی ما ...

پیام مدیر سایت :

محل نمایش تبلیغات شما محل نمایش تبلیغات شما

 

اواخر شهریور 95 بود .

روزی با اعصابی داغون رفتم مغازه خودمون که نوشت افزار بود .لبخند

خیلی کار داشتم ، خیلی مشغول بودم .

یه دختری با مامانش اومد مغازه که موهاش کوتاه بود . دخترو که دیدم ، یه لحظه نگاش کردم سرمو برگردوندم . 

منم تا حالا اصلا به هیچ دختری نه نگاه کرده بودم نه با دختری دوست بودم نه حرف زده بودم . اصلا هیچی . چون این کارا تو ذاتم نبود .نیشخند

دوباره به دختره نگاه کردم به آرومی با مامانش حرف میزد و می خندید . منم یه لحظه عاشق خندش شدم .قلب

بعد که اونا رفتند ، یه جوری شدم . احساس کردم که واسه اولین بار عاشق میشم .لبخند

اما هی به خودم میگفتم نه این جور نیست . من که تا حالا عاشق هیچکی نشدم و نمیشم .نیشخند

تا شب هی چهره اون دختر تو ذهنم بود و میومد و میرفت . به خودم گفتم خودتو هی فریب نده تو عاشقش شدی .قلب

از اون روز به بعد دلم می خواست فقط یه بار دیگه ببینمش .لبخند

اما تا یه سال و نیم بعد ندیدمش . 

اون دختر، خیلی عجیب بود . تا حالا هیچکیو مثل اون ندیده بودم .قلب

از همه لحاظ مثل هیچکی نبود . تک و خاص .قلبقلب

تو این مدت که تموم فکر و ذکرم اون دختر شده بود . خیلی دلم می خواست یه بار دیگه ببینمش .لبخند

خیلی دلم می خواست بدونم اسمش چیه ، اسمشو هیچ که نمی دونستم ، حتی یه نشونی کوچیک هم ازش نداشتم .

بعد یه سال و نیم که دیدمش ، شوکه شدم . مثل اون موقه ها موهاش کوتاه بود . لبخند

تا خواستم برگردم ، گمش کردم . 

خیلی نا امید شدم .😔

دوباره روز از نو روزی از نو .....😔😔

 

یک سال دیگه هم گذشت ....

 

این بار تو خیابون نزدیک خونه ما دیدمش که از مدرسه می رفت خونه .

یه ذوقی کردم ، از خوش حالی تو پوست خودم نمی گنجیدم .نیشخند

خداروشکر با دوست دختر رفیقم هم فامیل بود و هم همکلاسی .

از طریق دوستم اسمشو فهمیدم و یه راه ارتباطی برقرار شد .لبخند

البته ناگفته نمونه این دختره (همونی که واسه اولین بار عاشقش شدم که اسمش آیدا هست) خیلی خیلی سخت راضی شد که فقط با من حرف بزنه .چون آیدا هم مثل من واسه ی اولین بار با کسی دوست می شد .قلب

شب جمه ، تاریخ هفت دی 1397 ، ساعت 12:37 بود که بهش پی ام دادم . فردا ظهرش جواب پی ام منو داد .

 

 

یک ماه گذشت ...

 

 

تو همین ماه خیلی افراد مانع تصمیم گیری آیدا می شدند .

اما آیدا دختری بود که برای تصمیم زندگیش جدی و حرف کسی رو تصمیمات اون تاثیرگذار نبود .قلب

 

از اون موقع یه سال میگذره که با همیم و تا ابد و یک روز و تا اون روزی که به هم می رسیم تا پای مردن کنار همیم و این قولیست که به هم دادیم .❤️قلب

 

#ابد_و_یک_روز❤️

 

 عاشقانه های اشکان و آیدا

 

.....

بخش نظرات این مطلب
کد امنیتی رفرش